کد مطلب:303575 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

به سفارش مادر عروس اینجا مانده ام
مرحوم محدث قمی در بیت الاحزان و مرحوم سپهر در ناسخ روایت دیگری را نقل كرده اند كه مضمونش این است: بعد از زفاف حضرت زهرا و علی علیهاالسلام سه روز رسول خدا (ص) به خانه علی علیه السلام نیامد صبح روز چهارشنبه [1] (روز چهارم) به خانه ایشان آمد آنجا سلمی بنت عمیس خثعمیه را دیدار كرد و فرمود اینجا چه می كنی؟ با این كه مرد در اینجا هست توقف شما در اینجا چه معنی دارد؟

عرض كرد: پدر و مادرم فدای تو باد وقتی دختر به خانه شوهر می رود و مرحله زفاف را می گذراند نیاز به زنی دارد تا حوائج او را برآورد و به علاوه من در كنار بستر خدیجه كبری علیهاسلام بودم هنگام وداع از این جهان دیدم اشك می ریزد عرض كردم این گریه چیست؟ تو سیده زنان عالمیان، زوجه پیغمبر آخرالزمانی، و از زبان پیامبر (ص) بشارت یافته جنانی. [2] .

فرمود: از آن می گریم كه زنان را در شب زفاف حوائجی است كه انجام آن به دست زنی دانا گذاشته می شود، دخترم فاطمه كودك است بیمناكم از آن كه مبادا در شب زفافش كسی نباشد كه مشكل او را رفع نماید عرض كردم ای سیده من این وظیفه را من به گردن می گیریم بشرط حیات، اگر تا آن زمان زنده ماندم قول می دهم انجام وظیفه نمایم از این جهت است كه به پاس عهد و پیمانم با خدیجه كبری علیهاسلام و انجام حوائج این عروس عظیم الشأن اینجا مانده ام. رسول خدا (ص) آهی كشید و بیاد همسر بزرگوارش اشك در چشمانش حلقه زد و در حق ایشان دعا كرد و فرمود:

قضی الله لك حوائج الدنیا و الاخرة. خداوند حاجات تو را در دنیا و آخرت برآورد.

در این وقت كه رسول خدا با سلمی بنت عمیس صحبت می كرد به روایت علی علیه السلام كه فرمود: آن روز روز سردی بود من و فاطمه خود را با عبا پوشانده بودیم وقتی كه صدای رسول خدا را شنیدیم خواستیم برخیزیم رسول خدا (ص) فرمود: شما را به حق خود سوگند می دهم كه از جای خود برنخیزید تا من بر شما وارد شوم.


[1] بيت الاحزان ترجمه محمدي اشتهاردي / 61.

[2] ناسخ التواريخ ج/65.